تخبیل. [ ت َ ] ( ع مص ) دیوانه گردانیدن حزن کسی را. ( منتهی الارب ). دیوانه گردانیدن اندوه کسی را. ( از ناظم الاطباء ) ( از قطر المحیط ) ( از اقرب الموارد ). || تباه خرد کردن کسی را. ( منتهی الارب ). تباه خرد گردانیدن. ( تاج المصادربیهقی ). کم خرد گردانیدن. ( زوزنی ) ( آنندراج ). فاسدعقل کردن کسی را. ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ). || تباه اعضا گردانیدن. ( تاج المصادر بیهقی ). ناقص اعضا کردن کسی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ). تباه کردن. ( زوزنی ). || فرومایه کردن. ( ناظم الاطباء ).