تخالع. [ ت َ ل ُ ] ( ع مص ) سوگند شکستن میان یکدیگر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ) ( المنجد ). || یله و رها کردن زن و شوی یکدیگر را. ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ) ( المنجد ). جدایی کردن زن و شوی از هم بر مالی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). رجوع به خلع شود.