تخاطر. [ ت َ طُ ] ( ع مص ) با هم گرو بستن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). تراهن. ( قطر المحیط ) : هم ُ الجبل ُ الاعلی اذاما تناکرت ملوک الرجال او تخاطرت البزل.
( از اقرب الموارد ).
|| بلند کردن گشن دم خود را برای حمله ور شدن هنگام هیجان. ( اقرب الموارد ).
فرهنگ فارسی
با هم گرو بستن یا بلند کردن گشن دم خود را برای حمله ور شدن هنگام هیجان