تخاصر. [ ت َ ص ُ ] ( ع مص ) دست یکدیگر بگرفتن در رفتن. ( زوزنی ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). گرفتن بعضی دست بعضی دیگر را. ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ). یقال : ذهب القوم متخاصرین. ( اقرب الموارد ).
فرهنگ فارسی
دست یکدیگر بگرفتن در رفتن گرفتن بعضی دست بعضی دیگر را .