تخاس. [ ت َ خاس س ] ( ع مص ) گرفتن چیزی را یک بار این و یک بار آن و شتافتن بسوی آن چیز. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). تخاس چیزی ؛ تداول و تبادر آن. ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ).
فرهنگ فارسی
گرفتن چیزی را یکبار این و یکبار آن و شتافتن بسوی آن چیز . تخاس چیزی