تحکیم کردن


معنی انگلیسی:
bolster, stabilize, to strengthen

مترادف ها

strengthen (فعل)
تشدید کردن، تحکیم کردن، محکم کردن، نیرومند کردن، قوی کردن، تقویت دادن، تقویت یافتن

bully (فعل)
قلدری کردن، تحکیم کردن

prestress (فعل)
تحکیم کردن، با سیم و میله اهن تقویت کردن

فارسی به عربی

شرس

پیشنهاد کاربران

بپرس