تحکر

لغت نامه دهخدا

تحکر. [ ت َح َک ْ ک ُ ] ( ع مص ) احتکار. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ). احتکار کردن. ( ناظم الاطباء ). نگاه داشتن غله برای فروختن و گرانی. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ). || افسوس خوردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد )( قطر المحیط ): و انه لیتحکّر عَلیه ِ؛ ای یتحسر. قال رؤبة: و ان لوی لحییه ِ بالتحکر. ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

۱- ( مصدر ) احتکار کردن . ۲-( مصدر ) افسوس خوردن .

فرهنگ معین

(تَ حَ کُّ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) احتکار کردن . ۲ - (مص ل . ) افسوس خوردن .

فرهنگ عمید

احتکار کردن، انبار کردن جنسی به قصد گران فروختن.

پیشنهاد کاربران

بپرس