تحوب

لغت نامه دهخدا

تحوب. [ ت َ ح َوْ وُ ] ( ع مص ) توبه کردن از گناه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). اجتناب کردن مرد از گناه. ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ). || دردمندی نمودن و نالیدن از اندوه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( قطرالمحیط ). || بانگ کردن شغال. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || با جزع و بانگ گریستن. || تضرع کردن در دعا. ( اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس