( تحنیة ) تحنیة. [ ت َ ی َ ] ( ع مص ) ( از «ح ن ی » ) پیچیدن دست کسی را. ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ). || خم دادن چوب را. ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ). || خراشیدن و پوست باز کردن چوب. ( اقرب الموارد )( قطر المحیط ). || دوتا کردن پشت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ).تحنیة. [ ت َ ی َ ] ( ع مص ) ( از «ح ن و» ) مهربان کردن. ( تاج المصادر بیهقی ).