تحمیل گر


معنی انگلیسی:
obtrusive, pushy, compelling

پیشنهاد کاربران

معنی تحمیل گر=تکلیف کننده - تکلیف گو - کسی که سرنوشت تعیین می کند.
شدتحمیلگرحجاب اجباری.
به هرکه بلند کشد والظااااااالیییییین. . .