تحمیل واقع

لغت نامه دهخدا

تحمیل واقع. [ ت َ ل ِ ق ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِمص مرکب ) نزد بلغا عبارتست از آنکه وجود عینی رادر وقوع حالی حملی لطیف پیدا کند، و سببی در بیان آورد که آن چیز از آن غرض پدید آمده است. و آن حال ازاین معنی حاصل شده. مثال در صفت ستون سنگین ، شعر:
چو نزدیک ستون شه بار آورد
ستون پیشش به یک پای ایستاده.
کذا فی جامع الصنایع. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ).

فرهنگ فارسی

نزد بلغا عبارتست از آنکه وجود عینی را در وقوع حالی حملی لطیف پیدا کند و سببی در بیان آورد که آن چیز از آن غرض پدید آمده است .

پیشنهاد کاربران

بپرس