تحمل

/tahammol/

مترادف تحمل: تاب، توان، طاقت، یارا، بردباری، پایداری، شکیب، شکیبایی، صبر ، بردباری کردن، تاب آوردن، برتافتن، سازگاری

متضاد تحمل: ناشکیبی

برابر پارسی: بردباری، تاب، تاب آوری، شکیبایی | ( تحمّل ) شکیب

معنی انگلیسی:
bearing, endurance, patience, stamina, sufferance, sustenance, tolerance, toleration, supporting, forbearance

لغت نامه دهخدا

تحمل. [ ت َ ح َم ْ م ُ ] ( ع مص ) از منزل برداشتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). تحمل قوم ؛ کوچ کردن آنان و قرار دادن بارهای خود بر شتران بقصد رحیل. ( قطر المحیط ) ( از اقرب الموارد ). ارتحال. ( منتهی الارب ). کوچ کردن. ( ناظم الاطباء ). || بار برداشتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( دهار ). از جای برداشتن چیزی را و بار برداشتن. ( آنندراج ) :
زنان باردار ای مرد هشیار
اگروقت تحمل مار زایند...
سعدی ( گلستان ).
|| بر خود گرفتن امری را. ( از اقرب الموارد )( از قطر المحیط ). برداشتن بار کار را و بر خود گرفتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || تحمل الحمالة ؛ ای حملها. ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ) ( منتهی الارب ). || بر خود رنج و مشقت نهادن. ( آنندراج ). رنج و مشقت و آزار به خود برداشتن و با لفظ کردن و نمودن استعمال میشود. ( فرهنگ نظام ). قبول رنج و مشقت. ( ناظم الاطباء ) : آنکه سنگ در کیسه کند از تحمل آن رنجور گردد. ( کلیله و دمنه ).
سعدی همیشه بار فراق احتمال داشت
این نوبتش ز دست تحمل عنان گرفت.
سعدی.
|| سپاس گفتن صنیعت را. || به گردن گرفتن صنیعت را. ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ). || نقل شهادت کسی را کردن بخاطر ادای آن شهادت بجای وی. || تحمل لفظ ضمیر را؛ دربرداشتن ضمیر را. ( قطر المحیط ). دارای ضمیر بودن لفظ. || تجلد. ( قطر المحیط ). به تکلف جلادت نمودن. || فروتنی و خضوع. ( ناظم الاطباء ). || سکوت. || بردباری و شکیبائی و صبر و شکیب و حلم و طاقت و طاقت بسیار. ( ناظم الاطباء ) :
گرد مثل مگرد که علم او
از طاقت و تحمل بیرون است.
ناصرخسرو.
رنج تعلم هرچند فراوانتر تحمل نیفتد، در سخن که شرف آدمی بر دیگر جانوران بدان است این منزلت نتوان یافت. ( کلیله و دمنه ). هرکه درگاه ملوک را لازم گیرد و از تحمل رنجهای صعب... تجنب ننماید... هرآینه مراد خویش... او را استقبال واجب بیند. ( کلیله و دمنه ). سنگی گران را به تحمل مشقت فراوان از زمین بر کتف توان نهاد. ( کلیله و دمنه ). اصحاب از تعنت او شکسته خاطر میماندند و جز از تحمل چاره ای نبود. ( گلستان ).
پای مسکین پیاده چند رَوَد
کز تحمل ستوه شد بُخْتی.
سعدی ( گلستان ).
یکی گفتش آخر نه مردی تو نیز
تحمل دریغ است از آن بی تمیز.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

بردباری کردن، شکیبایی، طاقت آوردن
۱-( مصدر ) بر تافتنتاب داشتن تاویدن . ۲- شکیب داشتن . ۳- ( اسم ) توانایی طاقت . ۴- شکیبایی . ۵- فروتنی خضوع . ۶- قبول رنج و مشقت . جمع :تحملات . یا تحمل بودن . با صبر و شکیبایی بودن بردباری داشتن با طاقت بودن .
از منزل برداشتن تحمل قوم یا بار برداشتن .

فرهنگ معین

(تَ حَ مُّ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) برتافتن ، تاب داشتن . ۲ - شکیب داشتن . ۳ - (اِمص . ) توانایی ، طاقت . ۴ - شکیبایی . ۵ - قبول رنج .

فرهنگ عمید

۱. بردباری کردن، بردباری داشتن، طاقت آوردن.
۲. شکیبایی، بردباری.

فرهنگستان زبان و ادب

{tolerance} [کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] توان یک گیاه یا حیوان در تولید بیشتر در مجاورت یک عامل بیماری یا آفت یا تنش محیطی

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی تَحْمِلْ: که حمله کنی
معنی تَحْمِلُ: حمل می کند(مؤنث)
معنی مَا تَحْمِلُ: باردار نمی شود - حامله نمی شود
معنی لَا تَحْمِلُ: قدرت ندارند بر عهده بگیرند
معنی لَا تَحْمِلْ عَلَیْنَا: بر دوشمان منه
معنی مَا أَصْبَرَهُمْ: چقدر تحمل دارند
معنی طَاقَةَ: طاقت - منتهای تحمل
معنی رَهْبَانِیَّةً ﭐ: مبالغه و غلو و افراط در تحمل عبادت
معنی رُّهْبَانِ: کشیشان - جمع راهب (ازالرهبة و الرهب به معنای ترسی است که توأم با احتراز باشد و رهبانیة به معنای مبالغه و غلو و افراط در تحمل عبادت است)
معنی رُهْبَانَهُمْ: کشیشانشان - جمع راهب (ازالرهبة و الرهب به معنای ترسی است که توأم با احتراز باشد و رهبانیة به معنای مبالغه و غلو و افراط در تحمل عبادت است)
معنی لَا تَضَعُ: فرو نمی نهد-نمی اندازد(عبارت "وَمَا تَحْمِلُ مِنْ أُنثَیٰ وَلَا تَضَعُ إِلَّا بِعِلْمِهِ "یعنی هیچ مادهای باردار نمیشود و بارش را نمی نهد مگر به علم او)
ریشه کلمه:
حمل (۶۴ بار)

دانشنامه آزاد فارسی

تحمّل (tolerance)
در پزشکی، پیدایش مقاومت تدریجاً فزاینده به آثار یک دارو در بیمار، درپی مصرف درازمدت آن. در این حالت، برای رسیدن به اثر لازم باید مقدار بیشتری از دارو را مصرف کرد.

مترادف ها

forbearance (اسم)
خودداری، مدارا، طاقت، تحمل، شکیبایی، امساک

toleration (اسم)
مدارا، بردباری، ازادمنشی، ازادی، تحمل، ازادگی

tolerance (اسم)
بردباری، اغماض، تحمل، تاب، سعه نظر، قدرت تحمل نسبت به دارو یا زهر

endurance (اسم)
پایداری، تحمل، سر سختی

longanimity (اسم)
بردباری، طاقت، تحمل

فارسی به عربی

امساک , تحمل

پیشنهاد کاربران

تحمل: به دوش کشیدن باری یا پذیرش خواسته ای یا تعهدی ( مالی، اخلاقی، قانونی و. . . ) به دلخواه یا به اجبار و یا قرار گرفتن زیر رفتار شکنجه آور کسی و یا قرار گرفتن در یک آزمون و پذیرفتن فشار فیزیکی یا روانی یا هم فیزیکی و هم روانی آن بدون احساس شکست یا اعتراض برای پشتیبانی یا برون رفت از گرفتاری.
...
[مشاهده متن کامل]

( https://www. cnrtl. fr/definition/supporter )
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
1ـ پایاب. فردوسی: مرا نیست پایاب در جنگ اوی*** نیارم به بد کردن آهنگ اوی .
2ـ گوما gumā ( مانوی: gumāy )
3 ـ ابشای abshāy ( سغدی ) .

گُماییدن = تحمل کردن، متحمل شدن
گُمایش = تحمل
بن خان: dictionary of Manichean middle Persian and Parthian, by Desmond Durkin - Meisterernst
تحملتحمل
‏بوردن/بوریدن = تحمل کردن، متحمل شدن، to bear
بورش = تحمل
بوراندن = تحمیل کردن
بورانش = تحمیل
بورانده = تحمیل شده
{بوردن/بوریدن را از روی burdan پارسیگ ساخته ام. burdan که در پارسی نو �بُردن� شده، در پارسیگ هم به چم حمل کردن است هم به چم تحمل کردن}
...
[مشاهده متن کامل]

بن مایه: فرهنگ کوچک پهلوی، مکنزی
‎#پارسی دوست
‎#پیشنهاد_شخصی

تحمل
هم خانواده رو می خام
تَحَمُّل
واژه ای اَرَبی اَز ریشه یِ " حَمَلَ " دَر ریختارِ " تَفَعُّل " که اَز نِگَرِ دَستورِ زَبانی کارواژه یِ ناگُزَرا به شُمار می آیَد.
بِهتَرین بَرابَر نَهاد " باریدَن وَ بُردَن " اَست ، هَرچَند که اِمروزه باریدَن به مینه یِ باران وَ بَرف باریدَن به کار می رَوَد. ریشه یِ حَمل هَمتَرازِ با " بار وَ بُرد یا بَر " اَست.
...
[مشاهده متن کامل]

دَر کاربُردِ تَحَمُّل کَردَن ، این ها را می تَوان جای گُزین کَرد : بَرتافتَن ، بَرتابیدَن ، تاب آوُردَن ، تاب آوَری کَردَن ، بُردباری کَردَن ، باربُرد کَردَن

تاوش
یارا
سازگاری . تاب آوردن .
صبر کن - کمکن

صبوری - صبر - طاقت - مقاومت - پایداری کردن
معنی کلمه تحمل :
تاب /طاقت/توان/صبر/
امید
برد باری
صبوری
تحمل ( Tolerance ) [اصطلاح اعتیاد]شرایطی که در آن معتاد مصرف مواد را افزایش می دهد تا به همان تاثیر دست یابد.
تحمل ( TOLERANCE ) [اصطلاح اعتیاد]تحمل عبارت است از: نیاز به مقدار بیشتر مواد برای مسمومیت یا اثر مورد نظر یا کاهش قابل ملاحظه تأثیر با ادامه مصرف مقدار معینی از مواد.
تحمل: ( tolerance ) ) [امراض نباتی]نوعی عکس العمل درمقابل عامل مرض که درآن نبات مصاب می شود ولی خسارت چندانی نمی بیند یا نشانه های شدیدی درآن به وجود نمی آید. که درواقع تحمل نوعی پذیرندگی است.
طاقت ، تاب، توان
صبر
پایداری کردن
مقاومت کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس