تحمت

لغت نامه دهخدا

تحمت. [ ت َ ح َم ْ م ُ ] ( ع مص ) خالص گردیدن رنگ. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ).

تحمة. [ ت ُ م َ ] ( ع اِمص ) سخت سیاهی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( قطر المحیط ).

تحمة. [ ت َ ح َ م َ] ( ع اِ ) چادرهایی که بر آن خطوط زرد باشد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ).

تحمة. [ ت َ ح ِم ْ م َ ] ( ع اِ ) ثیاب تحمة؛ جامه ها که طلاق دهنده زن را در متعه وی دهد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). آنچه طلاق دهنده زن را در تمتیع وی پوشاند. ثیاب التحمة؛ ما یلبس المطلق امرأته اذا متعها. ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

خالص گردیدن رنگ

پیشنهاد کاربران

بپرس