تحلیل کردن
فرهنگ فارسی
مترادف ها
جذب کردن، جذب شدن، فرا گرفتن، در اشامیدن، کاملا فرو بردن، تحلیل کردن، مجذوب شدن در، در کشیدن
تحلیل کردن، جدا کردن، تجزیه کردن، کاویدن، جزئیات را مطالعه کردن، تشریح کردن، با تجزیه ازمایش کردن، فرگشایی کردن
تحلیل کردن، کاویدن، جزئیات را مطالعه کردن، تشریح کردن، با تجزیه ازمایش کردن، فرگشایی کردن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
جست و جو چیزی، حل کردن مثاله ای، فکر کردن راجبع موضوعیی
تحلیل کردن:پردازش کردن.
تحلیل کردن به معنیه
حل کردن نمودارهای است و معنی دیگر آن باز کردن جمله و معنی کردن جمله است و ساده کردن یک مفهوم
حل کردن نمودارهای است و معنی دیگر آن باز کردن جمله و معنی کردن جمله است و ساده کردن یک مفهوم
جستجو کردن
جست و جو کردن
برابر پارسی ( تحلیل کردن ) ، ( واکاویدن ) می باشد.
تحلیل= واکاوی
تحلیلی= واکاویک
تحلیل= واکاوی
تحلیلی= واکاویک
تحلیل کردن
تحلیل در لغت به معنای حل کردن چیزی است. اما تحلیل کردن فرایندی ذهنی است که تحلیل گر تلاش می کند از طریق ساده ترین راه ممکن ، مفاهیم پیچیده سیاسی را ارزیابی کرده و برای دیگران تبیین و تشریح کند .
برای اطلاعات بیشتر به وبلاگ روش تحلیل سیاسی مراجعه شود www. beheshtipour. net
برای اطلاعات بیشتر به وبلاگ روش تحلیل سیاسی مراجعه شود www. beheshtipour. net