تحلیل نظریه فلسفی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تحلیل نظریه فلسفی، در فضایی که نظریه پردازان تحلیل های ذهنی خود را از واقعیت بصورت نظریه های فلسفی بیان می کنند، امری اجتناب ناپذیر و باارزش می باشد، که در این مقاله اجمالا به آن اشاره می شود.
برخی از مورخان فلسفه و اندیشه، تاریخ فلسفه بشر را به سه دوره دلیل یاب، علت یاب و معنایاب تقسیم می کنند. واقعیت در فلسفه اعم از واقعیت عینی، ذهنی و زبانی است. میان مجموعه اشیایی که در ساحت عین تحقق دارند و مجموعه اشیایی که متعلق به عالم ذهن هستند و مجموعه اشیایی که در عالم زبان قرار دارند عموم و خصوص من وجه برقرار است.وجه اشتراک این سه مجموعه، عبارت است از آن دسته از واقعیات عینی که ما به آنها عین داریم و درباره آنها صحبت می کنیم یا مطلبی می نویسیم و به این ترتیب، واقعیات یاد شده، پس از تبلور ذهنی که در مرحله علم به آنها تحقق پیدا می کند، تبلور زبانی هم پیدا می کند.
← افتراق ذهن و عین
در دوره اول اندیشمندان با مفروض گرفتن اینکه پشتوانه همه نظریات و باورها، عوامل معرفتی و دلایل منطقی اند، برای ارزیابی آنها به دلایل نظریات رجوع می کردند. اما به تدریج با پیدایش نظریات فلسفی جدید و پیشرفت هایی که در حوزه روان شناسی معرفت و جامعه شناسی معرفت حاصل شد و عوامل غیر معرفتی موثر در معرفت را آفتابی کرد، معلوم گشت که در پس باورها و عقاید با صرف نظر از صدق و کذب آنها می توان از عوامل یاد شده سراغ گرفت. (فیلسوفان صاحب نامی که همگی متعلق به دوره جدیدند هرکدام ضربه ای بر پیکره دلیل گرایی وارد نمودند و نشان دادند که مجموعه باورهای آدمی هرچند معلل به علل مختلف هستند، چرا که هر باوری، امری ممکن الوجود است و هر ممکن الوجودی محتاج به علت است، اما این علل لزوما علل معرفت شناختی نیستند.هیوم ((۱۷۱۱-۱۷۷۶) Hume، david) با تاکید بر اینکه عقل مانع احساسات و عواطف است و تلاش برای متبوع کردن آن، آب در هاون کوبیدن است؛ و کانت (l (۱۷۲۴-۱۸۰۴) kant، Immanue) با تاکید بر اینکه فاهمه منفعل محض نیست بلکه فعال است و ذهن آینه ای نیست که آدمی آن را در برابر هستی نهاده است بلکه عینکی است که روح، از ورای آن به هستی نظر می کند و همه چیز را به رنگ شیشه عینک خود می بیند؛ گفتنی است فیلسوفان معرفت شناس به دنبال انقلاب کپرنیکی کانت و دعوت او به شناخت فاهمه، دلمشغولی اصلی آنها بررسی ساز و کار فاهمه بشر و کشف چند و چون علم و ادراک و تعیین سهم ذهن در فرآیند ادراک شده است، غایت فلسفه را کشف فریب خوردگی های آدمی که ناشی از غفلت او از کار ویژه ای ذهن و فاهمه است، دانسته اند.
← استدلال یا دلیل تراشی
دستاوردهای این دوره و موفقیت های چشمگیر کاوشگران در کنار لذت فلسفی، نوعی نسبیت گرایی دل آزار و یاس معرفتی به بار آورد. ادوار پیشرفته هرمنوتیک (Hermeneutics) را به عام و خاص و فلسفی تقسیم کرده اند. شلایر ماخر و دیلتای طرفدار هرمنوتیک عام و هیدگرو گادامر از مدافعان هرمنوتیک فلسفی هستند. شلایر ماخر (shLIERMAchER) و دیلتای (Diltay) به دنبال روش های عام برای فهم متون هستند. اما هایدگر (HEIDEGGER) و گادامر (GADAMOER) به تحلیل ماهیت فهم توجه دارند. که عنصر تفسیر و تاویل را از انحصار متون خارج می کند و به ساحات دیگر واقعیت توسعه می دهد، اندیشه بشر را وارد مرحله دیگری کرده است که از آن تعبیر به دوره معنایاب، می کنند.
کتاب تکوینی و تدوینی
...

پیشنهاد کاربران

بپرس