تحلیف

/tahlif/

مترادف تحلیف: سوگند ادا کردن، سوگندخوردن، قسم خوردن، قسم یاد کردن، سوگنددادن، قسم دادن

معنی انگلیسی:
inauguration, administering an oath, sweering (in)

لغت نامه دهخدا

تحلیف. [ ت َ] ( ع مص ) سوگند دادن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( آنندراج ) ( فرهنگ نظام ). سوگند دادن کسی را. ( زوزنی ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ).

فرهنگ فارسی

سوگنددادن
( مصدر ) سوگند دادن : (( مراسم تحلیف بعمل آمد ) ) جمع : تحلیفات.

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) سوگند دادن .

فرهنگ عمید

سوگند دادن.

مترادف ها

adjuration (اسم)
قسم، لابه، تحلیف، التماس

attestation (اسم)
تحلیف، گواهی، شهادت، تصدیق امضاء

فارسی به عربی

شهادة

پیشنهاد کاربران

تحلیف: با سوگند خوردن کاری را آغاز کردن که نشانگر وفاداری به انجام دادن درست آن کار خواهد بود.
( https://www. cnrtl. fr/definition/serment )
همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
ویمرو vimru ( اوستایی )
قسم خوردن . ، قسم یاد کردن
تحلیف: برگزیدن، انتخاب
جشنواره سوگند ادا کردن
مراسم سوگند خوری
از ریشه ی حلف به معنی سوگند خوردن است که چون به مصدر باب تفعیل برده شده معنی متعدی می دهد و می شود سوگند دادن.
در سیاست به مراسم سوگند سیاستمداری که مسئولیتی را به عهده می گیرد اطلاق می شود.
موارد دیگر استفاده ی آن مراسم تحلیف سربازان و یا مراسم تحلیف دانشجویان رشته ی پزشکی است.
قسم خوردن
تحلیف : در همه جای دنیا بنا به رسمی مقامات سیاسی در زمان پذیرش پست زمامداری خود طی مراسمی سوگند یاد می کنند که معمولاً دست خودشان را بر روی کتاب مقدس دین خودشان قرار میدهند و قسم یاد میکنند که در انجام امور محوله پاکی، صداقت و عدالت را پیشه کنند.
تحلیف: کسی را وادار به اداء سوگند کردن[اصطلاح حقوق]
سردوشی دادن

بپرس