تحلق. [ ت َ ح َل ْ ل ُ ] ( ع مص ) حلقه بنشستن مردمان. ( تاج المصادر بیهقی ). حلقه حلقه شدن مردمان. ( زوزنی ) ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( قطر المحیط ) ( اقرب الموارد ). || هاله نمودن ماه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). هاله گرفتن اطراف ماه. ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ).