فرهنگ فارسی
مترادف ها
واقعی کردن، درک کردن، دریافتن، نقد کردن، فهمیدن، تحقق یافتن، پی بردن، تحقق بخشیدن، قوه اوردن
تحقق یافتن، وقوع یافتن
پیشنهاد کاربران
به انجام رسیدن، انجام پذیرفتن= تحقق یافتن
به اجابت پیوستن:برآورده شدن.
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۵۰۳ ) .
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۵۰۳ ) .
سر گرفتن. [ س َ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) درگرفتن. ( آنندراج ) . به وقوع پیوستن. وجود یافتن. تحقق یافتن :
بهای بوسه اش سر میدهم چون زر نمی گیرد
خیالی کرده ام با خویش اما سر نمی گیرد.
بیانا ( از آنندراج ) .
... [مشاهده متن کامل]
- سر گرفتن عروسی ؛ بهم جوش آمدن. جور شدن.
|| موافقت کردن و درگیر شدن صحبت. ( آنندراج ) . || سر گرفتن خانه ؛ بسیار داد و فریاد کردن بچه ها یا زنان در خانه و اطاق و غیره. ( یادداشت مؤلف ) .
بهای بوسه اش سر میدهم چون زر نمی گیرد
خیالی کرده ام با خویش اما سر نمی گیرد.
بیانا ( از آنندراج ) .
... [مشاهده متن کامل]
- سر گرفتن عروسی ؛ بهم جوش آمدن. جور شدن.
|| موافقت کردن و درگیر شدن صحبت. ( آنندراج ) . || سر گرفتن خانه ؛ بسیار داد و فریاد کردن بچه ها یا زنان در خانه و اطاق و غیره. ( یادداشت مؤلف ) .
مورد برسی وتائید شده. واقعیت داشتن.
به فعل آمدن:تحقق یافتن.
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۲۷۱ ) .
( برگرفته از یادداشت آقای باقری )
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۲۷۱ ) .
( برگرفته از یادداشت آقای باقری )
- به نفاذ پیوستن ؛ واقع شدن. انجام گرفتن : آن عزیمت به نفاذ پیوست. ( جهانگشای جوینی ) .
- به نفاذ رسیدن ؛ انجام گرفتن. تحقق یافتن : هرچه به زرق ساخته شود اگر به نفاذ رسد دست تدارک از آن قاصر باشد. ( کلیله و دمنه ) .
- به نفاذ رسیدن ؛ انجام گرفتن. تحقق یافتن : هرچه به زرق ساخته شود اگر به نفاذ رسد دست تدارک از آن قاصر باشد. ( کلیله و دمنه ) .
جامه ی کردار پوشیدن
کارواژه ی�جامه ی کردار پوشیدن� را می توان در بسیاری باره ها بجای کارواژه های �تحقق یافتن� و �به تحقق رسیدن� بکار برد.
کارواژه ی�جامه ی کردار پوشیدن� را می توان در بسیاری باره ها بجای کارواژه های �تحقق یافتن� و �به تحقق رسیدن� بکار برد.