واقعی کردن، درک کردن، دریافتن، نقد کردن، فهمیدن، تحقق یافتن، پی بردن، تحقق بخشیدن، قوه اوردن
تحقق بخشیدن
مترادف تحقق بخشیدن: اجرا کردن، عملی کردن، انجام دادن، محقق ساختن
معنی انگلیسی:
مترادف ها
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
تحقق بخشیدن یعنی انجام دادن ، تحقق دادن ، عملی کردن
آرزو راندن ؛ جامه عمل بدان پوشاندن. بدان تحقق دادن. برآوردن آرزو:
بیک دو شب ، بسه چار اهل ، پنج شش ساعت
بهفت هشت حیل ، نه ده آرزو راندیم.
خاقانی.
بیک دو شب ، بسه چار اهل ، پنج شش ساعت
بهفت هشت حیل ، نه ده آرزو راندیم.
خاقانی.
انجام دادن