تحفهٔ حکیم یا تحفةالمؤمنین، تألیف محمد مؤمن حسینی دیلمی تنکابنی ابن میر محمد زمان دیلمی تنکابنی و طبیب شاه سلیمان صفوی، کتابی است مفصل در طب سنتی ایران که برگرفته از منابع ایرانی، یونانی و هندی است.
زمان نگارش سال ۱۰۸۰ ه. ق است. ترجمهٔ عربی این کتاب توسط یک پزشک اهل مدینه به نام مصطفی یوسف زاده ( مشهور به شورانی یا شیروانی ) که به نام تحفة المسلمین و تحفة اهل السنه، و ترجمهٔ ترکی آن در سدهٔ ۱۳ توسط پزشکی تحت عنوان «غنیة المسلمین» منتشر شده است.
از این کتاب چاپ های متعدد سنگی در قطع رحلی در دسترس است که در تهران چاپ شده. البته یک چاپ تایپی مغلوط در قطع وزیری و یک ویرایش ضعیف ادبی که جدیداً در تیراژ نمایشگاهی روانه بازار شده است، از نسخه های چاپی به شمار می رود. نسخه های خطی متعددی نیز در شبه قارهٔ هند، تعدادی نسخه از متن کامل یا به طور منتخب در «ازبکستان»، یک نسخه خطی به صورت مینیاتور مذهب، در کنگره آمریکا، و نسخه هایی از آن نیز در کتابخانه ملک و آستان قدس رضوی و چندین نسخه در کتابخانه مرکزی تبریز موجود است.
سبحانک اللهم یا قدوس یا طبیب النفوس اتمِم لنا انوارَ مرفتک و ارزقنا حلاوة مغفرتک، . . .
و چون والد وجد این بی بضاعت منتسب به خادمی درگاه خواقین کامکار و سلاطین عالی مقدار و خاندان بهیه مرتضویه و دودمان مضیه علیه صفویه بوده اند و این بی مقدار نیز به میامن اخلاص موروثی به ملازمت رکاب سپهر انتساب خلاصه ذریه پیغمبر ناصر چاکران ائمه اثنی عشر حافظ ملت بیضا خاتم الانبیا ناشر مذهب حق ائمه هدی شاهنشه شاهان خاقان بن خاقان سلطان خواقین جهان اسکندر حشمت صاحبقران سلیمان شان بالقدر والأسم ( ۱۰۷۷–۱۱۰۵ هـ ق ) و المکان لازل مؤیٌدّا بالتأییدات السبحانیّة و مؤبداً بابدیة الجلال الربانیه مفتخر و سرافراز بود لهذا این مجموعه مسمّی بتحفةالمؤمنین را مسمی باسم سامی و نام گرامی آن مالک الرقاب موشح ساخت و با وجود عدم لیاقت این اراده از آن است که خدمتی از این لایق تر به درگاه شاهنشاه نمی دانست.
در متن تحفه علاوه بر کاربرد واژه های عربی، گونه ای سنگینی ادبی وجود دارد، که حتی برای فهم آن گاهی نیاز به ترجمهٔ فارسی به فارسی وجود دارد. نمونهٔ زیر بخشی از تشخیص اول است که به بیان چهارگانه مزاج و ترکیب آنها پرداخته است:
بدان که بنابر مذهب شیخ الرئیس ـ قدس سره ـ و محققین که به بقای صور عنصری در مرکبات قایلند، باید مراتب چهار باشند؛ چه تصریح نموده اند که مرکب را مزاج اولی از کیفیت اجزاء متفاعله مماسه می باشد و تأثیر او مرتبه ای است از مراتب، و به دستور مزاج ثانوی را هم اثری است غیر آن، مثل شیر که مرکب است از مائیه و دهنیّت و جبنیّت، و تأثیر او به مزاج ثانوی مرتبه دیگر است از مراتب، و هم چنین صورت نوعی ترکیبی را اثری است غیر آثار مذکوره، و تأثیر اجزاء غیر متفاعله مرکبات را مرتبه از مراتب نشمرده اند و قیاس مقتضی است که قوت ها به قدر فواعل باشند و اِندراج مرتبه اثر صورت نوعیه اجزاء غیر متفاعله غیر مماسه در تحت مرتبه اثر صور نوعیه ترکیبی ظاهر نیست. مخفی نماناد که بعضی از مرکبات به صور نوعیه اند مثل خاک مخلوط به آب، و کفی که مرکبات است از آب و هوا و بخاری که مؤلف است از آب و آتش، و هر چه با صورت نوعیه است یا محکم التراکیب می باشد به حدی که تحلیل اجزاء عنصری او ممکن نباشد مثل طلا، یا تحلیل او بسیار دشوار باشد مانند سایر متطرقات، و آن معادن سبعه است و گویند بسایط متطرقات زیبق و گوگرد است؛ چه هر گاه هر دو جزو در نهایت خوبی جوهر بوده گوگرد و قوه ناریه صابغه غالب باشد، صورت دهنی پذیرد و اگر زیبق غالب باشد با قوه بارده، صورت فضیّ گیرد؛ و چون اجزاء ردیّ الجوهر بود کبریت کم باشد باقوه مائیه صورت قلعی یابد و هر گاه بدی جوهر بیشتر باشد سرب متکون گردد و اگر زیبق جیّدالجوهر بوده اسباب صبغ وفور داشته، بدی جوهر کبریت مانع باشد صورت نحاسی پذیرد و چون با این حال یبوست شدید غالب باشد صورت روی توتیا که خارصینی نامند فایض شود و مگر کبریت جیّدالجوهر و زیبق ردیّ الجوهر باشد با عدم اسباب صبغ صورت حدیدی عارض شود و انقلاب بعضی به بعضی به اعمال مخصوصه که رفع بدی جوهر هر یک شود، ممکن است و غیر محکم الترکیب را هم مراتب می باشد چون بعضی را تفریق اجزاء بسیار سهل است مانند گوگرد و نمک، و بعضی را بسیار دشوار است و قدما فرموده اند که هر گاه مزاج دوائی را ندانند از تحلیل اجزاء او استنباط می توان نمود. چه هر گاه قدر معین او را به قرع و انبیق تقطیر کنند سایل آن اجزاء مایتی و زبد آن اجزاء هوائی و صاعدش اجزاء ناری و ثقل اش اجزاء ارضی خواهد بود، پس مزاج او را نسبت به قدر اغلب اجزاء متفرقه استنباط نمایند و از آنچه تشخیص امزجه توان نمود طعوم است چه حدوث طعم از اثر کیفیت حاره و بارده و معتدله است در ماده لطیفه و غلیظه و متوسطه بینهما و از فعل حارّ در لطیف حرافت ظاهر می شود و در غلیظ مرارت و در متوسط ملوحت و از فعل بارد در لطیف حموضت و در غلیظ عفونت و در متوسط قبوضت و از فعل معتدل الحرارت و البرودت در لطیف دسومت و در غلیظ تفاهت و تعریف هریک و بیان افعال آن بعد از این مذکور خواهد شد.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفزمان نگارش سال ۱۰۸۰ ه. ق است. ترجمهٔ عربی این کتاب توسط یک پزشک اهل مدینه به نام مصطفی یوسف زاده ( مشهور به شورانی یا شیروانی ) که به نام تحفة المسلمین و تحفة اهل السنه، و ترجمهٔ ترکی آن در سدهٔ ۱۳ توسط پزشکی تحت عنوان «غنیة المسلمین» منتشر شده است.
از این کتاب چاپ های متعدد سنگی در قطع رحلی در دسترس است که در تهران چاپ شده. البته یک چاپ تایپی مغلوط در قطع وزیری و یک ویرایش ضعیف ادبی که جدیداً در تیراژ نمایشگاهی روانه بازار شده است، از نسخه های چاپی به شمار می رود. نسخه های خطی متعددی نیز در شبه قارهٔ هند، تعدادی نسخه از متن کامل یا به طور منتخب در «ازبکستان»، یک نسخه خطی به صورت مینیاتور مذهب، در کنگره آمریکا، و نسخه هایی از آن نیز در کتابخانه ملک و آستان قدس رضوی و چندین نسخه در کتابخانه مرکزی تبریز موجود است.
سبحانک اللهم یا قدوس یا طبیب النفوس اتمِم لنا انوارَ مرفتک و ارزقنا حلاوة مغفرتک، . . .
و چون والد وجد این بی بضاعت منتسب به خادمی درگاه خواقین کامکار و سلاطین عالی مقدار و خاندان بهیه مرتضویه و دودمان مضیه علیه صفویه بوده اند و این بی مقدار نیز به میامن اخلاص موروثی به ملازمت رکاب سپهر انتساب خلاصه ذریه پیغمبر ناصر چاکران ائمه اثنی عشر حافظ ملت بیضا خاتم الانبیا ناشر مذهب حق ائمه هدی شاهنشه شاهان خاقان بن خاقان سلطان خواقین جهان اسکندر حشمت صاحبقران سلیمان شان بالقدر والأسم ( ۱۰۷۷–۱۱۰۵ هـ ق ) و المکان لازل مؤیٌدّا بالتأییدات السبحانیّة و مؤبداً بابدیة الجلال الربانیه مفتخر و سرافراز بود لهذا این مجموعه مسمّی بتحفةالمؤمنین را مسمی باسم سامی و نام گرامی آن مالک الرقاب موشح ساخت و با وجود عدم لیاقت این اراده از آن است که خدمتی از این لایق تر به درگاه شاهنشاه نمی دانست.
در متن تحفه علاوه بر کاربرد واژه های عربی، گونه ای سنگینی ادبی وجود دارد، که حتی برای فهم آن گاهی نیاز به ترجمهٔ فارسی به فارسی وجود دارد. نمونهٔ زیر بخشی از تشخیص اول است که به بیان چهارگانه مزاج و ترکیب آنها پرداخته است:
بدان که بنابر مذهب شیخ الرئیس ـ قدس سره ـ و محققین که به بقای صور عنصری در مرکبات قایلند، باید مراتب چهار باشند؛ چه تصریح نموده اند که مرکب را مزاج اولی از کیفیت اجزاء متفاعله مماسه می باشد و تأثیر او مرتبه ای است از مراتب، و به دستور مزاج ثانوی را هم اثری است غیر آن، مثل شیر که مرکب است از مائیه و دهنیّت و جبنیّت، و تأثیر او به مزاج ثانوی مرتبه دیگر است از مراتب، و هم چنین صورت نوعی ترکیبی را اثری است غیر آثار مذکوره، و تأثیر اجزاء غیر متفاعله مرکبات را مرتبه از مراتب نشمرده اند و قیاس مقتضی است که قوت ها به قدر فواعل باشند و اِندراج مرتبه اثر صورت نوعیه اجزاء غیر متفاعله غیر مماسه در تحت مرتبه اثر صور نوعیه ترکیبی ظاهر نیست. مخفی نماناد که بعضی از مرکبات به صور نوعیه اند مثل خاک مخلوط به آب، و کفی که مرکبات است از آب و هوا و بخاری که مؤلف است از آب و آتش، و هر چه با صورت نوعیه است یا محکم التراکیب می باشد به حدی که تحلیل اجزاء عنصری او ممکن نباشد مثل طلا، یا تحلیل او بسیار دشوار باشد مانند سایر متطرقات، و آن معادن سبعه است و گویند بسایط متطرقات زیبق و گوگرد است؛ چه هر گاه هر دو جزو در نهایت خوبی جوهر بوده گوگرد و قوه ناریه صابغه غالب باشد، صورت دهنی پذیرد و اگر زیبق غالب باشد با قوه بارده، صورت فضیّ گیرد؛ و چون اجزاء ردیّ الجوهر بود کبریت کم باشد باقوه مائیه صورت قلعی یابد و هر گاه بدی جوهر بیشتر باشد سرب متکون گردد و اگر زیبق جیّدالجوهر بوده اسباب صبغ وفور داشته، بدی جوهر کبریت مانع باشد صورت نحاسی پذیرد و چون با این حال یبوست شدید غالب باشد صورت روی توتیا که خارصینی نامند فایض شود و مگر کبریت جیّدالجوهر و زیبق ردیّ الجوهر باشد با عدم اسباب صبغ صورت حدیدی عارض شود و انقلاب بعضی به بعضی به اعمال مخصوصه که رفع بدی جوهر هر یک شود، ممکن است و غیر محکم الترکیب را هم مراتب می باشد چون بعضی را تفریق اجزاء بسیار سهل است مانند گوگرد و نمک، و بعضی را بسیار دشوار است و قدما فرموده اند که هر گاه مزاج دوائی را ندانند از تحلیل اجزاء او استنباط می توان نمود. چه هر گاه قدر معین او را به قرع و انبیق تقطیر کنند سایل آن اجزاء مایتی و زبد آن اجزاء هوائی و صاعدش اجزاء ناری و ثقل اش اجزاء ارضی خواهد بود، پس مزاج او را نسبت به قدر اغلب اجزاء متفرقه استنباط نمایند و از آنچه تشخیص امزجه توان نمود طعوم است چه حدوث طعم از اثر کیفیت حاره و بارده و معتدله است در ماده لطیفه و غلیظه و متوسطه بینهما و از فعل حارّ در لطیف حرافت ظاهر می شود و در غلیظ مرارت و در متوسط ملوحت و از فعل بارد در لطیف حموضت و در غلیظ عفونت و در متوسط قبوضت و از فعل معتدل الحرارت و البرودت در لطیف دسومت و در غلیظ تفاهت و تعریف هریک و بیان افعال آن بعد از این مذکور خواهد شد.
wiki: تحفه حکیم مؤمن