تحسیر. [ ت َ ] ( ع مص ) مانده کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || آرمان خورانیدن. ( تاج المصادربیهقی ). دریغ خورانیدن کسی را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). به حسرت واداشتن کسی را. ( از اقرب الموارد ). کسی را در حسرت افکندن. ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ). || حقیر داشتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). تحقیر کردن کسی را. ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ). || آزردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ). || پر بیوفتیدن مرغ. ( تاج المصادر بیهقی ). افتادن پر مرغ. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ).