تحزز. [ ت َ ح َزْ زُ ] ( ع مص ) پاره پاره شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). بریده شدن. ( منتهی الارب ) ( شرح قاموس ). تقطع. ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ).