تحزب

/tahazzob/

لغت نامه دهخدا

تحزب. [ ت َ ح َزْ زُ ] ( ع مص ) گردآمدن و گروه گروه شدن قوم. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( قطر المحیط ) ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

گروه گروه شدن، دسته دسته شدن، جمع شدن مردم و، طرفداری کردن ازمرام یارای کسی
۱- ( مصدر ) فراهم آمدن انجمن شدن گرد آمدن . ۲- گروه گروه شدن قوم . ۳- ( اسم ) دسته بندی . جمع : تحزبات .

فرهنگ معین

(تَ حَ زُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) گروه گروه شدن ، دسته دسته شدن .

فرهنگ عمید

۱. گروه گروه شدن، دسته دسته شدن.
۲. جمع شدن مردم و طرفداری کردن از مرام یا رٲی کسی.

پیشنهاد کاربران

بپرس