تحریم کردن
مترادف تحریم کردن: بایکوت کردن، قدغن کردن، منع کردن، ممنوع کردن، حرام کردن، ناروا دانستن
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
مترادف ها
قدغن کردن، باز داشتن، بستن، ممنوع ساختن، منع کردن، تحریم کردن، لعن کردن، اجازه ندادن
ممنوع ساختن، منع کردن، تحریم کردن، اجازه ندادن، ممانعت کردن
تحریم کردن
تحریم کردن، رای مخالف دادن
تحریم کردن
تبعید کردن، تحریم کردن، بد دانستن، نهی کردن، بازداشتن از