تحرک کردن

لغت نامه دهخدا

تحرک کردن. [ ت َ ح َرْ رُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) جنبیدن. حرکت کردن. از جایی به جایی دیگر شدن :
سرو اگر نیز تحرک کند از جای به جای
نتوان گفت که نیکوتر از این میگذرد.
سعدی.

فرهنگ فارسی

جنبیدن حرکت کردن از جایی به جایی دیگر شدن .

پیشنهاد کاربران

به جنباندن تحریک گفته می شود.
تحریک.
مرادف فعل، چون فعل و انفعال بحسب اشتقاق از حرکت اعتبار کنند تحریک و تحرک گویند.

بپرس