تحرمز. [ ت َ ح َ م ُ] ( ع مص ) ذکی گردیدن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ). ذکاوت داشتن و زیرک بودن. ( فرهنگ نظام ). || حرام زادگی کردن و گویند این لفظ را فارسیان وضع کرده اند، و از حرامزاده مشتق است. ( برهان ). حرامزادگی کردن و این موضوع فارسیان است ، مشتق از حرامزاده. ( شرفنامه منیری ). حرام زاده و مکار بودن... در این صورت مصدر جعلی است از لفظ حرامزاده. ( فرهنگ نظام ) : کذب و تزویر را وعظ و تذکیر دانند و تحرمز و نمیمت را صرامت و شهامت نام کنند. ( جهانگشای جوینی ). و بواسطه تحرمز و مکیدت او امور ممالکی که به کورکوز مفوض شده است... ( جهانگشای جوینی ).زیرکی در تحرمز ابلهی در تبرز. ( جهانگشای جوینی ).
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱- حرامزادگی کردن . ۲- ذکی گردیدن باهوش بودن .
فرهنگ معین
(تَ حَ مُ ) [ معر. از حرامزاده ] (مص جع . ) ۱ - حرام زادگی کردن . ۲ - ذکی گردیدن ، باهوش کردن .