تحدیق

لغت نامه دهخدا

تحدیق. [ ت َ ] ( ع مص ) تیز نگریستن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ). رجوع به تحدیج شود. || گرد کسی درآمدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- تیز نگریستنتند نگاه کردن چشم هشتن . ۲- گرد کسی بر آمدن .

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - تیز نگریستن ، تند نگاه کردن ، چشم هشتن . ۲ - گرد کسی بر آمدن .

فرهنگ عمید

۱. نظر دوختن به چیزی، خیره نگریستن، تیز نگریستن.
۲. احاطه کردن، گرداگرد کسی یا چیزی را گرفتن.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تحدیق به معنی تیز نگریستن است که در باب صلات آمده است.
تحدیق یعنی تیز نگریستن.

واژه تحدیق به مناسبت در باب صلات به کار رفته است.
حکم تحدیق در نماز
مستحب است نگاه نمازگزار در حال قیام به موضع سجده، نگاه خضوع و خشوع باشد نه تحدیق‏ گونه.

از جمله اموری که سزاوار است در نماز ترک شود، تیز نگریستن به آسمان است.

پیشنهاد کاربران

بپرس