تحدیث

لغت نامه دهخدا

تحدیث. [ ت َ ] ( ع مص ) حدیث کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). سخن گفتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). تحدیث کسی چیزی را یا به چیزی ؛ خبر دادن او را. ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ). || تحدیث فلان از فلان ؛ روایت کردن از او. ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ). || تحدیث در لغت بمعنی اِخبار است. و نزد محدثان اِخبار است بمعنی خاص ، یعنی اخبار به حدیثی که راوی بلفظ شیخ از او شنیده و این معنی نزد محدثان مشرق و پیروان آنان شایع بود، اما محدثان مغرب را چنین اصطلاحی نیست بلکه نزد آنان اخبار و تحدیث را یک معنی است و بنابرآنچه شایع است تحدیث شیخ شنیدن حدیث است از شیخ و اخبار، خواندن حدیث بود بر شیخ. و رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون شود. || تحدیث نفس به چیزی ؛ امرکردن بدان. ( از منتهی الارب ): حدثته نفسه بکذا؛ یعنی امر کرد او را نفس وی به این کار. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) سخن گفتن حدیث کردن .

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص ل . ) سخن گفتن ، حدیث کردن .

دانشنامه آزاد فارسی

تَحْدیث
(در لغت به معنی سخن گفتن و حدیث کردن) در اصطلاح کلام شیعی، سخن گفتن فرشتگان با معصومین (ع) و برخی صالحان. مُحَدَّث کسی است که سخن فرشته را می شنود، امّا او را نه در خواب می تواند ببیند و نه در بیداری. به همین سبب، تحدیث با وحی فرق دارد. اصطلاح «تحدیث بِنعمةالله» در تداول علما و فرهیختگان مسلمان به معنای یادکردن از نعمت های الهی به قصد ادای شکر، و اعتبار نهایی ندادن به اسباب و علل مادی است.

پیشنهاد کاربران

بپرس