تحتحت

لغت نامه دهخدا

تحتحت. [ ت َ ح َ ح ُ ] ( ع مص ) ریختن برگ از درخت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ).

تحتحة. [ ت َت َ ح َ ] ( ع اِ ) آواز رفتار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج )( ناظم الاطباء ). || آواز حرکت دوال پوستی.( قطر المحیط ) ( از المنجد ). || ( مص ) جنبیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). حرکت. ( قطر المحیط ) ( المنجد ) ( اقرب الموارد ): هو مایتحتح من مکانه ؛ یعنی او نمی جنبد از مکان خود. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

ریختن برگ از درخت

پیشنهاد کاربران

بپرس