تحت تاثیر قرار گرفتن


برابر پارسی: نشان دیدن، گزند یافتن، خدشه پذیر

واژه نامه بختیاریکا

بَر خَردِن

پیشنهاد کاربران

تَحتِ - تأثیر قَرار گِرِفتَن: فراگرفتن، زیر کارسازی گذاشتن، دچار کارسازی کردن
They all seem rather impressed by Knight Valiant
متاثر
تاثیر گرفته ، اثر گرفته، مشتق گرفته
متضاد و مقابل بی تفاوتی منفعل شدن و تحت تاثیر قرار گرفتن و واکنش نشان دادن است
اثرپذیرفتن ، زیر نفوذ قرار گرفتن، گرایش پیدا کردن / متمایل شدن
در هنایش بودن/ افتادن
زیرنمود جای گرفتن
تحت تاثیر = زیرنمود

بپرس