دیدگاه شماره 2:
یشنهاد واژه "پِیشُده" به جای "تحت، تحت تاثیر، در تاثیر".
این واژه از دو بخش "پی" و "شده" ساخته شده است. "پی" در اینجا "دنبال بودن، پیامد چیزی بودن، پی چیزی بودن" را نشانش ( =اشاره ) می کند.
... [مشاهده متن کامل]
پس "پیشده" برابر "چیزی که پی چیز دیگری است، چیزی برای چیز دیگری رخ داده است، چیزی که به دنبال چیز دیگری رخ داده است" می باشد.
گرچه شاید بتوان در برخی گزاره ( =جمله ) ها واژگان "پی، دنباله" را نیز گفت که برابر های بی کم و کاستی "تحت" در اینجا هستند، ولی شاید برداشت نادرست از آن شود.
نمونه:
نادرست:آب و هوای اینجا تحت ( تاثیر ) رشته کوه زاگرس است.
درست تر:آب و هوای اینجا پِیشُده رشته کوه زاگرش است.
بدرود!
یشنهاد واژه "پِیشُده" به جای "تحت، تحت تاثیر، در تاثیر".
این واژه از دو بخش "پی" و "شده" ساخته شده است. "پی" در اینجا "دنبال بودن، پیامد چیزی بودن، پی چیزی بودن" را نشانش ( =اشاره ) می کند.
... [مشاهده متن کامل]
پس "پیشده" برابر "چیزی که پی چیز دیگری است، چیزی برای چیز دیگری رخ داده است، چیزی که به دنبال چیز دیگری رخ داده است" می باشد.
گرچه شاید بتوان در برخی گزاره ( =جمله ) ها واژگان "پی، دنباله" را نیز گفت که برابر های بی کم و کاستی "تحت" در اینجا هستند، ولی شاید برداشت نادرست از آن شود.
نمونه:
نادرست:آب و هوای اینجا تحت ( تاثیر ) رشته کوه زاگرس است.
درست تر:آب و هوای اینجا پِیشُده رشته کوه زاگرش است.
بدرود!
واژه "پیرو" برابر این واژه است. برای نمونه:
نادرست:. . . . . تحت تاثیر . . . . . . است.
درست ( تر؟! ) :. . . . . پیرو . . . . . است.
نادرست:. . . . . تحت تاثیر . . . . . . است.
درست ( تر؟! ) :. . . . . پیرو . . . . . است.
دچار
تَحتِ - تأثیر: فراگرفتەشده، پِیرو، زیر کارسازی / کارآیی، زیرِ فرمان، مهارشده، افسارشده، دچار، دچارشده، افسونشده، تلسم - شده
تغییر چیزی یا کسی با نیرویی دیگر
در پیآمد
وقتی می خواهیم علت و دلیل و منشا و سبب رویدادی را بیان کنیم از چون یا اگر استفاده می کنیم. مثلا می گوییم من دیر خواهم آمد اگر ( چون ) در ترافیک گیر کنم. در اینجا منشا دیر آمدن و علت و دلیل و سبب و ریشه
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
ی دیر آمدن و چیزی که باعث دیر آمدن خواهد شد و دیر آمدن تحت تاثیر آن رخ خواهد داد گیر کردن در ترافیک خواهد بود. در اینجا گیر کردن در ترافیک همان علت و منشا است و دیر آمدن همان معلول یا نتیجه یا برآیند یا اثر.
متاثر شده ، تاثیر گرفته
تابع
تحت تاثیرِ یعنی متاثر از ، از اثرِ ، بر اثرِ
تحت تاثیر یعنی این که عواملی روی انسان اثر می گذارد که کاری انجام دهد
تحت تاثیر: فرو در پیامد
تحت تاثیر: زیرکنش، فروکنش
تحت تاثیر: زیرکنش، فروکنش
متضاد و مقابل بی تفاوتی تحت تاثیر قرار گرفتن و منفعل شدن و واکنش نشان دادن است
بر گرفتن
متأثر از
به کمک
اثر گذاری
در هنایش، با کارایی
برگرفته از
کار گر شدن
برابر نهاد واژه تاثیر واژه <<هنایش>> هست که هنایش پذیر و هنایش گذار را می تواند از آن برساخت.هنایش>
به خاطر اثر
زیرنمود
نمونه :
تحت تاثر قرار دادن = زیرنمود جای دادن
تحت تاثر قرار گرفتن = زیرنمود جای گرفتن
تحت تاثیر فلانی = زیرنمود فلانی
نمونه :
تحت تاثر قرار دادن = زیرنمود جای دادن
تحت تاثر قرار گرفتن = زیرنمود جای گرفتن
تحت تاثیر فلانی = زیرنمود فلانی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٦)