تحاد

لغت نامه دهخدا

تحاد. [ ت َ حادد ] ( ع مص ) با یکدیگر مخالفت کردن و بازداشتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). بر یکدیگر خشم گرفتن و با هم دشمنی کردن و بمخالفت برخاستن. ( از قطر المحیط ). بر یکدیگر خشم گرفتن و با هم دشمنی کردن. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

با یکدیگر مخالف کردن و بازداشتن بر یکدیگر خشم گرفتن و با هم دشمنی کردن و بمخالفت برخاستن .

پیشنهاد کاربران

بپرس