تجویظ

لغت نامه دهخدا

تجویظ. [ ت َج ْ ] ( ع مص ) سعی کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ). || اندک صبر شدن. || اندوهگین شدن. ملول شدن. ( از قطر المحیط ).

پیشنهاد کاربران

بپرس