لغت نامه دهخدا
تجوهر. [ ت َ ج َ هَُ ] ( ع مص ) جوهر شدن. ( قطر المحیط ). کلمه تجوهر بمعنای جوهریت و حقیقت جوهری اشیاء است. و اراده میکنند ذاتیات و حقایق جوهری اشیاء را و در حقیقت آنچه جوهریت جوهر به آن بستگی دارد...( فرهنگ لغات و اصطلاحات فلسفی ). رجوع به جوهر شود.
فرهنگ فارسی
۱- ( مصدر ) جوهر داشتن.۲- ( اسم ) جوهریت حقیقت جوهری اشیا. یا تجوهراشیا. ذاتیات و حقایق جوهری اشیا آنچه جوهریت جوهر به آن بستگی دارد.
فرهنگ معین
(تَ جَ یا جُ هَ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) جوهر داشتن . ۲ - (اِمص . ) جوهریت ، حقیقت جوهری اشیاء. ۳ - ، ~ اشیاء : ذاتیات و حقایق جوهری اشیا، آن چه جوهریت جوهر به آن بستگی دارد.