تجهیزات
مترادف تجهیزات: اسباب، سازوبرگ، عدت، لوازم، یراق، اسلحه
برابر پارسی: ساز و برگ، آگاهی ها، آمادگی ها
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگستان زبان و ادب
مترادف ها
ساز، ساز و برگ، تجهیزات
لوازم، اسباب، جامه، لباس، تجهیزات، وضع حاضر، دگل ارایی
ساز، ساز و برگ، تجهیزات، تکنیک، قسمت مادی یا مکانیکی هنر
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
تجهیزات. [ ت َ ] ( ع اِ ) ج ِ تجهیز. ساز و برگ. جهاز. اسباب کار. ساز جنگ. وسایل کار و کارزار.
منبع. لغت نامه دهخدا
منبع. لغت نامه دهخدا
A fully equipped spa یه سالن زیبایی فول امکانات
افزاره ها، افزارِگان
افزاره ها
تَجهیزات: سازوبرگ، دستگاەها، ابزارها، افزارها، کالاها
اصل کلمه تجهیز است . . و مفرد آن جهز است . . و آنچه در معنا می آید . . آماده شدن ابزار، آماده سازی ابزار، آماده سازی ساز و برگ و همچنین دستگاه بکار می رود مانند تجهیزات تنفسی = دستگاه های تنفسی
ابزارها، دستگاهها
ساز و برگ
سور و سات