تجهز

لغت نامه دهخدا

تجهز. [ ت َ ج َهَْ هَُ ] ( ع مص ) ساختن. ( تاج المصادر بیهقی ). آماده شدن کار را. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ). آماده شدن.( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). || ساخته شدن جهاز عروس و لشکر و مرده و مسافر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). آماده شدن مسافر به سفر. ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ): ثم تجهز الناس بعد ذلک الی هذا الجبل [جبل الفضة ] فلم یعرفوه. ( اخبار الصین و الهند ص 5 ).

فرهنگ معین

(تَ جَ هُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) آماده شدن ، مهیا گشتن .

فرهنگ عمید

آماده گشتن، آماده شدن برای سفر یا برای کاری، مهیا شدن.

پیشنهاد کاربران

بپرس