تجنک

لغت نامه دهخدا

تجنک. [ ت َ ج ِ ن َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان اهلمرستاق در بخش مرکزی شهرستان آمل است که در پنج هزاروپانصدگزی باختر آمل و سه هزاروپانصدگزی باختر شوسه آمل به محمودآباد قرار دارد. دشتی است معتدل و مرطوب و 130 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه آغوزکتی و نهر لکونی و محصول آنجا برنج و کنف و مختصری غلات است. شغل اهالی زراعت است و راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ). و رجوع به سفرنامه مازندران رابینو ترجمه وحید ص 151 شود.

تجنک. [ ت َ ج ِ ن َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان جلال ازرک در بخش نور شهرستان بابل است که در سیزده هزاروپانصدگزی باختر بابل قرار دارد. دشتی معتدل و مرطوب است و 495 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه کاری و محصول آنجا برنج و صیفی کاری و کنف و مختصری غلات و نیشکر و شغل اهالی زراعت است و راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ). رجوع به سفرنامه مازندران رابینو ترجمه وحید ص 160 شود.

تجنک. [ ت َ ج ِ ن َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان شهرخواست در بخش مرکزی شهرستان ساری است که در هفت هزاروپانصدگزی شمال ساری و چهارهزارگزی باختر شوسه قرار دارد. دشتی است معتدل و مرطوب و 70 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آن برنج و غلات و شغل اهالی زراعت است و راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ). رجوع به سفرنامه مازندران رابینو ترجمه وحید ص 161 شود.

گویش مازنی

/tejenek/ از توابع شهر خواست ساری - از توابع لیتکوه آمل ۳از توابع جلال ازرک جنوبی بابل

پیشنهاد کاربران

بپرس