تجند

لغت نامه دهخدا

تجند. [ ت َ ج َن ْ ن ُ ] ( ع مص ) لشکری شدن. ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ). || فارغ شدن از کاری. ( از اقرب الموارد ). با فراغت آماده شدن برای کاری. ( از قطر المحیط ). || لشکری گرفتن. ( از اقرب الموارد ).

تجند. [ ت َ ج َ ] ( اِخ ) سامی بیک این کلمه را بجای تجن آورده است. رجوع به تجن ( دنباله هریرود ) و قاموس الاعلام ترکی شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس