تجمع
/tajammo~/
مترادف تجمع: انجمن کردن، جمع شدن، گرد آمدن
متضاد تجمع: پراکندگی، تفرق
برابر پارسی: گردهمایی، انجمنی
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( مصدر ) گرد آمدن انجمن شدن . جمع : تجمعات .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگستان زبان و ادب
{meeting} [عمومی] جمع شدن موقت گروهی از مردم که در طی چند ساعت به بحث و تبادل نظر و تصمیم گیری دربارۀ مسائل خاصی که ممکن است اجتماعی یا سیاسی باشد، می پردازند؛ این واژه در زبان فارسی بیشتر بار سیاسی به خود گرفته است و به آن دسته از اجتماعات سیاسی گفته می شود ...
دانشنامه عمومی
جلسه، گردهمایی، تجمع[ ۱] یا میتینگ به یک قرار دو یا چند نفر گویند که به دور یکدیگر جمع می شوند و در مورد موضوع یا موضوعاتی به گفتگو می پردازند.
قرار به یک روند یا عملی گفته می شود که دور هم جمع شدن را برای ایجاد یک محفل شامل می شود. [ ۲]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفقرار به یک روند یا عملی گفته می شود که دور هم جمع شدن را برای ایجاد یک محفل شامل می شود. [ ۲]
wiki: تجمع
مترادف ها
اتحاد، پیوستگی، وابستگی، تجمع، امیزش، انجمن، مشارکت، شرکت، تداعی معانی، ائتلاف
توده، تراکم، انبوه، تجمع، اجتماع، گرد امدگی
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
حضور . مقابل تفرقه و تشتت. مقابل بر رفت :
حضورش پریشان شد و کار زشت
سفر کرد و برطاق مسجد نوشت.
سعدی.
می ترسم از خرابی ایمان که میبرد
محراب ابروی تو حضور از نماز من.
حافظ.
حضورش پریشان شد و کار زشت
سفر کرد و برطاق مسجد نوشت.
سعدی.
می ترسم از خرابی ایمان که میبرد
محراب ابروی تو حضور از نماز من.
حافظ.
افزایش
در زبان اوستایی واژه *یم yam به مانای رویهم گذاشتن است که امروزه جم خوانده میشود ( مانند yakar که امروزه جگر خوانده میشود ) و ارب آنرا جمع مینویسد. بنابراین واژگان تجمع، مجتمع، اجتماع و. . . جعلی هستند.
... [مشاهده متن کامل]
در زبان اوستایی واژه *yǝ̄ma به شکل جم در واژه جمشید ( دارای نور دوگانه ) و به مانای دوقلو دوگانه به کار رفته است.
*پیرس:
Indo - European etymology: Compiled by Sergei Nikolayev on the basis of A. Walde and J. Pokorny's dictionary
... [مشاهده متن کامل]
در زبان اوستایی واژه *yǝ̄ma به شکل جم در واژه جمشید ( دارای نور دوگانه ) و به مانای دوقلو دوگانه به کار رفته است.
*پیرس: