تجلی گاه

/tajalligAh/

مترادف تجلی گاه: جلوه گاه، مظهر

لغت نامه دهخدا

تجلی گاه. [ ت َ ج َل ْ لی ] ( اِ مرکب ) تجلی کده. ( ناظم الاطباء ) :
هوای تاخت بر جان آه گردید
ولی چون شد تجلی گاه گردید.
محمد زمان راسخ ( از آنندراج ).
طپیدن ره ندارد در تجلی گاه حیرانی
توان گر پای تا سر اشک شد نتوان چکید اینجا.
بیدل ( ایضاً ).
و رجوع به تجلی کده شود.

فرهنگ فارسی

تجلی کده .

پیشنهاد کاربران

عرضه زار. [ ع َ ض َ / ض ِ ] ( اِ مرکب ) جایگاه عرضه . محل جلوه دادن . تجلیگاه . جلوه گاه : ز هر گونه نو جانور صد هزارکند عرض [ زمین ] هزمان در این عرضه زار. اسدی .

بپرس