تجزی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
دانشنامه اسلامی
پیشنهاد کاربران
تجزی. [ ت َ ج َزْ زی ] ( ع مص ) جزء جزء شدن و قبول تجزیه کردن. ( فرهنگ نظام ) . تجزی که در میان فقها بیاء معمول است و گویند تجزی در اجتهاد ممکن است یا نه در اصل تجزؤ به همزه است. ( خیام پور. نشریه دانشکده ادبیات تبریز سال اول شماره 2 ) . || ( اصطلاح علم اصول ) تجزی در اصطلاح علمای اصول آنست که کسی در یک یا چند باب از مسائل فقه بمرحله اجتهاد رسیده باشد، نه در تمام ابواب فقه و تجزی نزد اصولیان محل خلاف است و بر فرض امکان متجزی میتواند در مسائلی که در آن مجتهد است بعلم خود عمل کند و در مسائل دیگر محتاج به تقلید است.
... [مشاهده متن کامل]
منبع. لغت نامه دهخدا
... [مشاهده متن کامل]
منبع. لغت نامه دهخدا
لاتجزی شیا:چیزی نمی دهد.
تجزی در اجتهاد آن است که مجتهد بتواند برخی از احکام را از ادله استنباط کند و برخی را نتواند.
کفایت می کند
پاداش می دهد
بهره می دهد
بی نیاز می کند
پاداش می دهد
بهره می دهد
بی نیاز می کند
جزا داده می شود