تجریس. [ ت َ ] ( ع مص ) محکم رای گردانیدن. ( زوزنی ). محکم رای کردن. || آزمودن. || آزموده کاری. || حاکم گردانیدن کسی را در مال خویش. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). || آواز دردادن کسی را. ( از اقرب الموارد ). || شنوانیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || برداشتن گمنامی از کسی و منتشرکردن ذکر وی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). مشهور ساختن عیب و نقص کسی را. ( از قطر المحیط ).