تجرمز. [ ت َ ج َ م ُ ] ( ع مص ) فراهم آمدن. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). جمع شدن. ( آنندراج ). || افتادن بر چیزی. ( اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). افتادن چیزی بر کسی. ( آنندراج ). || گذشتن و سپری شدن شب. ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ) ( ناظم الاطباء ). رفتن شب. ( آنندراج ): لما رایت اللیل تجرمز. ( اقرب الموارد ).