تجرس

لغت نامه دهخدا

تجرس. [ ت َ ج َرْ رُ ] ( ع مص ) سخن گفتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). تکلم. ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ). || بنغمت گفتن. ( تاج المصادر بیهقی ). تنغم. ( اقرب الموارد ). ترنم کردن. || بناز و نعمت زیستن. ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

سخن گفتن . تکلم . یا بنغمت گفتن . تنغم . ترنم کردن . یا بناز و نعمت زیستن .

پیشنهاد کاربران

بپرس