تجربی

/tajrobi/

مترادف تجربی: آزمایشی، اختباری، مبتنی بر تجربه

برابر پارسی: کارآزمایی، آزمونی

معنی انگلیسی:
experimental, empiric, a posteriori, empirical, experiential, practical, tentative, empiric(al)

لغت نامه دهخدا

تجربی. [ ت َ رِ / رُ ] ( ص نسبی ) آزمایشی. منسوب به تجربه. رجوع به تجربه شود. || ( اصطلاح فلسفه ) قضایای تجربی ؛ قضایایی است که عقل بجهت احساس متکرر بدان حکم کند بی آنکه سبب آن را دریابد مانند آنکه سقمونیا مسهل صفراست. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به تجربه آزمایشی .

فرهنگستان زبان و ادب

{empirical, empiric} [پزشکی] مبتنی بر تجربه

مترادف ها

empiric (صفت)
تجربی، مبتنی بر تجربه، ازمایشی، غیر علمی

experimental (صفت)
تجربی، ازمایشی

empirical (صفت)
تجربی، مبتنی بر تجربه، ازمایشی، غیر علمی

experiential (صفت)
تجربی

tentative (صفت)
تجربی، ازمایشی، امتحانی

فارسی به عربی

تجریبی

پیشنهاد کاربران

کارکشتگی
فرهنگ معین
آروین
( وِ ) ( اِ. ) تجربه ، امتحان ، آزمایش .
دهخدا
اروین
اروین . [ اَرْ ] ( اِ ) آروین . ( سروری ) . تجربه . ( جهانگیری ) ( صحاح الفرس ) ( برهان ) ( سروری ) . امتحان . آزمایش . ( برهان ) ( آنندراج ) ( رشیدی ) . آزمون .
پس واژه آروینی را می توان بکار بست!

بپرس