تجذیر. [ ت َ ] ( ع مص ) از بن برکندن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ). بریدن و از بیخ کندن. ( ناظم الاطباء ). || تجذیر عددی ؛ بدست آوردن جذر آن . ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ). رجوع به جذر شود.
فرهنگ معین
(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - از ریشه کندن ، بریدن . ۲ - عددی را در خود ضرب کردن .