تجذب. [ ت َ ج َذْ ذُ ] ( ع مص ) جذب. ( تاج المصادر بیهقی ). آشامیدن چیزی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ): تجذب لبن ؛نوشیدن آنرا. ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ).