تجدید حیات


برابر پارسی: باززیستی

معنی انگلیسی:
rebirth, resurrection, revival

مترادف ها

resurgence (اسم)
تجدید فعالیت، تجدید حیات، بازخیز

rebirth (اسم)
تجدید حیات، تولد تازه، باز زاد، تولد روحانی

revitalization (اسم)
تجدید حیات

rejuvenescence (اسم)
تجدید حیات، نوگشتگی، تجدید جوانی

renascence (اسم)
تجدید حیات، نوزایش، زندگی مجدد، تولد مجدد

revivification (اسم)
بهوش اوردن، تجدید حیات، باز جان بخشی، رونق تازه

پیشنهاد کاربران

تجدید حیات: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است:
فراشم اژوان ferāŝm - ežvān
فراشم، پهلوی: frāŝm: تجدید
اژوان: حیات ( سغدی )
" باز زیست جانور ان ".
" باز زیست گیاهان ":تجدید حیات حیوانات. تجدید حیات نباتات.
تناسخ
سَمساره
تجدید حیات
زادْمُرد
رنسانس، نوزایی، باززیستی
نوزایی
آمیخته واژه ی �باززیستی� که در بالا از آن یاد شده به آرش �تجدید حیات� نیست و حتا تا اندازه ای سرهمبندی شده ی بی آرش و مانشی است؛ کاربرد آمیخته واژه ی �نوزیستی� از آن بهتر و �نوزایی� از آن هم بهتر است.

بپرس