تجاور

لغت نامه دهخدا

تجاور. [ ت َ وُ ]( ع مص ) همسایگی کردن. ( زوزنی ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). با یکدیگر همسایگی کردن. ( دهار ) ( ترجمان عادل بن علی ) ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ) ( آنندراج ). با یکدیگر همسایه بودن. ( فرهنگ نظام ). || در زنهار یکدیگر درآمدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج )( ناظم الاطباء ). در پناه هم درآمدن. ( فرهنگ نظام ).

فرهنگ فارسی

۱ -( مصدر ) همسایه بودن با یکدیگر همسایگی کردن . ۲- ( اسم ) همسایگی .

فرهنگ معین

(تَ وَ ) [ ع . ] (مص ل . ) همسایه و مجاور بودن .

پیشنهاد کاربران

بپرس