لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
مترادف ها
طفره رفتن، تجاهل کردن، طفره زدن، از سر باز کردن، طفره زدن از، گریز زدن از
چشمک زدن، سوسو زدن، تجاهل کردن
تجاهل کردن، اغماض کردن، چشم پوشی کردن
رد کردن، تجاهل کردن، چشم پوشیدن، نادیده پنداشتن، بی اساس دانستن، برسمیت نشناختن، محل نگذاشتن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
خود را به کوچه ٔ علی چپ زدن ؛ در تداول عامه برای جلب نفعی یا احتراز از زیانی تجاهل کردن. نمودن که از موضوع بکلی بی خبر است.